ترکمن سسی – رشید نافعی - این داستان برمی گردد به دوران نوجوانی ما که تعداد آدمهای درستکار و حلال خور زیاد بود و تعداد آدمهای حرام خور به تعداد انگشتان یک دست هم شاید نمیرسید.
زمانی بود که آدمها به خاطر ایستادن بر سر حرف حتی نانوشته شأن سر فدا می کردند. در چنان زمانه ای در روستای قدیمی اومچالی فردی بود که کارش تقلب ٫ کار چاق کنی و بالا کشیدن مال مردم بود. در آن زمان اعتقادات مذهبی بسیار محکم و قوی و مراسم زیارت حج نیز بسیار محکم از آغاز تا پایانش به نحو احسن به جا آورده میشد. از این منظر اکثر روستاییان جهت ادای مراسم ابتدایی برای بدرقه حاجیان در محل حرکت حاجیان جمع می شدند تا با به صف شدن زائران مکه٫ در مراسم اذان خوانی آنها شرکت کنند.
در یکی از آن روزها و در یکی از آن مراسم ها٫ وقتی سکوت بر جمعیت حاکم می شود یکی از روستاییان که اتفاقا به بهلول زمان و بذلوگوی محل نیز معروف است یواشکی به فرد متقلب مورد اشاره این داستان که اکنون در آستانه حاجی آقا شدن نیز بود ٫ نزدیک می شود و در گوشی به وی میگوید:
اگر سلامتی به مکه رسیدید و قصد داشتید ادای مراسم رمی جمرات و سنگ اندازی به طرف شیطان را بر جای آورید ٫ لطفا حواستان به چشم و گوش شیطان باشد که خدای ناکرده کاملا ناکارش نکرده و از پا نیاندازیدش .چرا که شاید دوباره زمان برگشت تان به محل به او نیاز داشته باشید.
با این جمله آن بذله گو که از این دنیای غدار تنها سهمش از عدالت دنیوی٫ فقرش بود٫ در حال ترک جمعیت همزمان شعری از مختومقلی را نیز به تکانه های سر و شانه اش زمزمه میکرد و از انظار ناپدید شد:
ماغتئم غولی گر دویورسانگ بیر آجی
مالئم دور تاپارسن شوندا بیر حاجی....
خرد یارتان
دیدگاهها
بدلايل ذيل با كليات مطلبتان موافق نيستم:
1-هيچ انساني معصوم نيست بجز...
2-درهاي رحمت خداوند هميشه گشوده و تواب است.
3-ستارالعيوب و ارحم الراحمين است.
4-معيار ،سنجش و قضاوت انسانها از روي اعمالشان وظيفه ما نيست.
5-بقول شاعر:نچه يوزمونگ يولدان چيقسا جهاندا-نچه يوز مونگ يوئله گلنده باردير
6-در پايان شما را با قطعه اي از عمر خيام بدرقه ميكنم:
ناكرده گناه در جهان كيست بگو
آنكس كه گنه نكرد چون زيست بگو
من بد كنم و تو بد مكافات دهي
پس فرق ميان من و تو چيست؟بگو
مزين افكارتان