ترکمن سسی - عبدالغفور رومی - معرفت عقلی و استدلالی مبتنی بر قواعد منطق است و اساس منطق و معرفت را اصل تناقض میدانیم، میشود ادعا کرد که اثبات مهمترین اصول اعتقاد دینی وابسته به این اصل است.
اصل تناقض پایه بسیاری از شناختهای بشری است. این اصل، بدیهی است و ریشه در علم حضوری ما نسبت به مفاهیم و رابطه آنها دارد. اشکالاتی که درباره این اصل مطرح میگردد، ناشی از عدم درک معنای تناقض و تأثیر شبهات شکاکان و نسبیتگرایان است.
اصل امتناع جمع و رفع دو نقیض، جایگاهی رفیع در منطق و فلسفه دارد. از نگاه منطقدانان و فیلسوفان مسلمان، این اصلی بدیهی، غیرقابل اثبات، غیرقابل ابطال و پایه معارف بشری است؛ بهعبارتدیگر اصل تناقض، «أُمُّ القضایا»؛[1] «خاستگاه گزارههاست».
دو مفهوم یا گزاره، زمانی نقیض یکدیگر هستند که یکی از آنها ایجابی و دیگری سلبی باشد؛ یعنی یکی مطلبی را اثبات کند و گزاره دیگر، همان مطلب را نفی کند؛[1] بهعنوانمثال «انسان» با «عدم انسان» نقیض یکدیگرند. فرض موجودی که در زمان و مکان واحد و از جهت یکسان، هم انسان باشد و هم انسان نباشد، فرضی غیرممکن و محال است و بهاصطلاح، نقیضان با هم جمع نمیشوند. از طرف دیگر نمیتوان موجودی را در جهان پیدا کرد که نه انسان و نه غیر انسان باشد؛ در اصطلاح میگویند: رفع نقیضان نیز غیرممکن است. منظور از بدیهی بودن اصل تناقض هم این است که این مطلب بهخودیخود روشن است و اگر تصور درستی از معنای تناقض داشته باشیم، این را درک میکنیم که این امر، نشدنی است.
اسلام؛ دین عقلانیت و منطق
اندیشمندان اسلامی در اثبات بسیاری از اصول اعتقادی از استدلال عقلی بهره میگیرند و برای مسائلی چون اثباتِ وجود خداوند، توحید، امکان معاد، ضرورت وجود راهنمایی الهی و امثال این موارد، برهان یا دلیل عقلی معتبر اقامه میکنند. ازآنجاکه معرفت عقلی و استدلالی مبتنی بر قواعد منطق است و اساس منطق و معرفت را اصل تناقض میدانیم، میشود ادعا کرد که اثبات مهمترین اصول اعتقاد دینی وابسته به این اصل است. اگر اصل تناقض درست نباشد، چه خواهد شد؟ با متزلزل شدن پایههای معرفت دینی، اثبات آنها به شکلی معتبر ناممکن خواهد شد و اعتقاد دینی بدون استدلال قوی، قابلاعتماد و راهنمای خوشبختی نخواهد بود. با این مقدمات عجیب نیست که برخی از منکران دین و دیانت، در جهت ابطال اصل تناقض تلاش وافری کنند و دست به قلمفرسایی و فلسفهبافی بزنند. حقیقت این است که اگر ملحدان در سد سکندرِ این اصل بتوانند رخنه کنند و قطعیت، ضرورت، کلیت و مطابقت آن را زیر سؤال ببرند، همهی براهین عقلی اثبات وجود خدا بیاعتبار میشوند و تا سطح «بازی با الفاظ» تنزل پیدا میکند.
اشکالات متعدد برای نقض اصل تناقض
اشکالاتی که درباره اصل تناقض مطرح میگردند متنوع و متعدد هستند؛
1. مثالهای نقض؛ یعنی مواردی که در آنها ادعا میشود دو امر متناقض با یکدیگر جمع یا رفع شدهاند. برای مثال میگویند: شما ممکن است به یک شرکت تعهد بدهید که ساعت 7 صبح در فلان مکان باشید، از طرف دیگر به شرکت دیگری تعهد دهید که ساعت 7 در آنجا نباشید.
2. اشکالات معرفتشناختی؛ یعنی مواردی که اساساً معرفت بشری را در شناخت حقایق ناتوان میدانند و ازجمله این حقایق، صحت یا عدم صحت اصل تناقض است. بهعنوانمثال ادعا میشود که مفاهیم ذهنی انسان، ساختهوپرداخته شرایط اجتماعی است و بهتدریج ایجاد میشود؛ پس ذهن ما در جامعه طوری شکلگرفته که جمع دو نقیض را باطل میداند؛ اما اگر در جامعه یا شرایط دیگری بودیم، جمع نقیضان را ممکن میدانستیم؛ پس این مسئله خودبهخود محال نیست و محال دانستن آن مربوط به ساختار ذهن ماست.
3. اساساً تضاد، تناقض و اختلاف، نهتنها غیرممکن نیست؛ بلکه لازمه پیشرفت جامعه و رشد، همین تضادهاست. اختلافها و برخوردها باعث میشوند تا جامعه به حرکت دربیاید و تکامل حاصل شود.
4. این ادعا که اصل تناقض، خودبهخود ثابت و روشن است و دلیل نمیخواهد، ادعایی بیدلیل و زورگویی است. چرا ما باید یک اصل بنیادین را بدون هیچ دلیلی بپذیریم؟ اگر ادعایی دلیل ندارد؛ پس نمیتوان به آن اعتماد کرد و ادعای درستی اصل تناقض و بداهت آن نیز از همین قبیل ادعاهای بیدلیل و گزاف است.
تصور صحیح از ادعا، شرط آغاز بحث علمی
قبل از نقد و بررسی هر ادعایی، ابتدا باید مطمئن شد که مقصود مدعی را بهطور صحیح فهمیدهایم؛ در غیر این صورت دچار مغالطه میشویم و چیزی را اثبات میکنیم که طرف مقابل اصلاً آن را انکار نمیکرد و نقد ما با ادعای مطرحشده، هیچ تناسب و ارتباطی نخواهد داشت. تضاد و اختلاف در جامعه و پیشرفت فکری در اثر تضارب آراء، دادن تعهدات متضاد و متنافی و امثال این موارد، هیچ ارتباطی با اصطلاح تناقض در منطق و فلسفه اسلامی ندارند. ریشه اشکال اول و سوم، عدم دقت در معنای تناقض است. تقابل بین موجودات و مبارزه آنها برای بقا که موجبات پیشرفت و تکامل را فراهم میکند، مقابله دو امر وجودی است؛ درحالیکه تناقض تنها بین دو امر وجودی و عدمی، مطرح میشود.
ساختار ذهن را از کجا شناختی؟!
اشکال دوم که مدعی است هیچ معرفت حقیقی نداریم و ساختار ذهن ما اسیر جامعه است، خود یک ادعای خودشکن و غیرمعقول است. اگر شناخت حقیقت ممکن نیست، چگونه این اشخاص مدعی میشوند که ساختار ذهن انسان را شناختهاند و میدانند که تحت تأثیر اجتماع قرار دارد. آیا حقیقتاً به غلط بودنِ اصل تناقض پی بردهاند یا خود این ادعا هم توهمات و ساختار ذهن این افراد است.
بیدلیل یا بدون توضیح
منطقدانان و فیلسوفان اسلامی، اصل تناقض را بینیاز از اثبات توسط دلیل؛ بلکه استدلال ناپذیر میدانند؛ اما این ادعا به معنای این نیست که صحت اصل تناقض هیچ توضیح و بیانی ندارد. اصل امتناع تناقض، بدیهی و حقیقتی غیرقابلانکار است که بداهت آن ریشه در ویژگی دو طرف تناقض دارد؛ در واقع هنگامی که انسان و عدم انسان را تصور میکنیم و رابطه این دو مفهوم را در درون خود بررسی میکنیم، به علم حضوری مییابیم که این دو با یکدیگر جمع یا رفع نمیشوند. ما به مفاهیم و تصورات خویش، علم حضوری و بیواسطه داریم و با همین اشراف حضوری میتوانیم ارتباط اینهمانی بین مفهوم تناقض و محال بودن را درک کنیم.
پینوشت:
[1]. دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، تناقض:
[2]. مطهری، مرتضی، آشنایی با علوم اسلامی، چاپ اول، صدرا، بیتا، ج1، ص79.
به قلم عبدالغفور رومی معاون امور طلاب و روحانیون حوزه علمیه قباء شهرستان بندر ترکمن
- نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
- نظرات حاوی مطالب کذب، توهین یا بیاحترامی به اشخاص، قومیتها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزههای اسلامی منتشر نمیشود.
- نظرات بعد از ویرایش ارسال میشود.