c_300_250_16777215_10_images_603655.jpg

تركمن سسي - معلولیت دو برادر گنبدی که در اوان جوانی به آن مبتلا و توان کار کردن را از آنان سلب کرده، خانواده تحت سرپرستی آنان را با محرومیت شدید و رنج های ناشی از آن مواجه کرده است که رفع آنها نیازمند توجه بیشتر مسئولان و خیرین است.

معلولیت از هر نوع که باشد چه مادرزادی یا بر اثر حوادث طبیعی و غیر طبیعی و سوانح رانندگی، زندگی فرد و خانواده او را از جهات مختلف بالاخص در حوزه اجتماعی تحت تاثیر قرار می دهد.
فرد معلول به واسطه معلولیت خود از انجام بسیاری از اموری که افراد سالم براحتی از پس آن بر می آیند، ناتوان است و یا با سختی و مشقت و کمک دیگران می تواند بخشی از امور خود را انجام دهد.
اگرچه نوع معلولیت در انجام امور فردی و اجتماعی تاثیرگذار است و هستند معلولانی درجامعه ما که باعزم و تلاش فراوان، موفقیت هایی درعرصه های مختلف اجتماعی، فرهنگی و ورزشی کسب می کنند، اما اگر معلولیت به گونه ای باشد که فرد قادر به حرکت نباشد و به اصطلاح زمین گیر شده باشد و نتواند حتی از پس کوچکترین امور شخصی خویش نیز بر آید، آن وقت نقش خانواده و اطرافیان پر رنگ تر می شود.
شاید نقش خانواده و اطرافیان در رسیدگی به معلولیت عضو خانواده در صورتی که از تمکن مالی خوبی برخوردار باشند کمتر به چشم آید اما اگر خانواده با مشکل مالی، کمبود امکانات و مهمتر از همه با معلولیت سرپرست خود مواجه باشد، شرایط بسیار متفاوت خواهد بود.
قصه پر غصه دو پدر معلول گنبدی که برادر نیز هستند، از جمله داستان های واقعی جامعه امروز ماست که در اوان جوانی به یک باره دچار معلولیت شده و پس از چند سال زمین گیر شده و اکنون به سختی قدرت تکلم دارند.
قصه معلولیت خدابخش و غلامرضا بارانی پور، زمانی آغاز شد که این دو برادر یکی هنگام انجام خدمت سربازی و دیگری پس ازپایان خدمت متوجه دردهایی در ناحیه کمر و پا می شوند و با وجود مراجعه به پزشک و تسکین مقطعی دردها اما بتدریج درد و بیماری آنها که بعدها علت آن ژنتیکی تشخیص داده می شود، این دو برادر را ابتدا مجبور به استفاده از عصا و سپس با شدت یافتن معلولیت، خانه نشین می کند.
خدابخش و غلامرضا در اوان جوانی که هنوز بیماری و معلولیت آنان شدت نیافته بود همچون دیگر جوانان هم سن و سال خود تشکیل خانواده می دهند که حاصل ازدواج خدابخش و فاطمه یک فرزند پسر 17 ساله به نام محمد و حاصل ازدواج غلامرضا نیز دو فرزند پسر 15 و 13 ساله به نام های علیرضا و حسن و یک دختر 10 ساله به نام زهرا می باشد.
این دو برادر معلول در کنار دیگر اعضای خانواده در روستای موسوم به بارانی ها درفاصله 15 کیلومتری از مرکز شهر گنبدکاووس زندگی سختی را می گذرانند چرا که تنها منبع درآمد آنان مستمری ماهانه یکصد هزار تومانی کمیته امداد حضرت امام (ره) و یارانه نقدی آنان است.
کمک های موردی دیگر اعضای خانواده و بعضا همسایه ها نیز نتوانسته از آلام زندگی این دو برادر بکاهد و امروز خانواده این دو معلول روستایی با کمترین امکانات رفاهی چرخ زندگی را به سختی می چرخانند.
خانه 40 متر مربعی که توسط کمیته امداد حضرت امام برای هر یک از این دو برادر در پنج سال پیش ساخته شده و با کمترین امکانات از جمله گچ و خاک و درب و پنجره های آهنی زنگ زده زینت یافته تا فرش، موکت و پتوهای بسیار کهنه و مندرس شده و چند قلم دیگر از لوازم زندگی، همه دارایی این دو خانواده است.
خانم کنیز آذری همسر غلامرضا بارانی پور که درسال 78 با وی ازدواج کرده از زندگی سخت خانواده پنج نفری خود و از اینکه مستمری یکصد هزار تومانی کمیته امداد و یارانه نقدی به عنوان تنها منبع درآمد خانواده به هیچ عنوان کفاف زندگی را نمی دهد.
او می گوید: مستمری کمیته امداد کفاف مخارج تحصیلی سه فرزندش را نیز نمی دهد و دو پسر بزرگش که در پایه های نهم و هفتم مشغول تحصیل هستند به دلیل نبود مدرسه مقطع متوسطه اول مجبورند برای تحصیل به روستای 'بایلر' که حدود چهار کیلومتر با روستایشان فاصله دارد، بروند.
خانم آذری ادامه می دهد: فرزندانم هر روز فاصله خانه تا مدرسه (رفت و برگشت) را پیاده و از مسیر اراضی کشاورزی طی می کنند درحالی که تعداد دیگری از دانش آموزان این روستا به دلیل تمکن مالی خانواده با سرویس به مدرسه می روند.
تصور تردد مسیر هشت کیلومتری خانه تا مدرسه از مسیرهای باریک اراضی کشاورزی بویژه در روزهای سرد و بارانی ماه های پایانی سال با گل آلود شدن کفش ها و لباس ها به اندازه کافی سوژه به دست هم کلاسی ها و دیگر دانش آموزان مدرسه می دهد و نیازی به نوشتن در این خصوص نیست اما نمی توان از رنج و زحمت مادر خانواده در شست و شوی روزانه کفش و لباس های گلی فرزندان چیزی نگفت و ننوشت.
مادر خانواده که خیلی تلاش می کند، جلوی اشک هایش را بگیرد، برگ دیگری از آلام زندگی را ورق می زند و از گرسنه به مدرسه رفتن فرزندانش به مدرسه در برخی روزهای هفته خبر می دهد و می گوید: به دلیل تنگدستی و مشکلات مالی، در بسیاری از روزها اعضای خانواده تنها یک وعده غذای ساده در شبانه روز می خورند.
این مادر مهربان و فداکار با اینکه از وضعیت تحصیلی فرزندانش راضی است اما نگران ترک تحصیل آنان نیز است زیرا با پایان دوره متوسطه اول و نبود متوسطه دوم در روستای بایلر، آنان باید برای ادامه تحصیل یا به روستاهای دیگر و یا به شهر گنبدکاووس بروند.
علیرضا و حسن دو فرزند پسر این خانواده که علاقه زیادی نیز به تحصیل دارند اما از مشکلات زندگی و مشاهده وضعیت جسمی پدر اندوهگین و نگران آینده خانواده و خودشان هستند با این حال روحیه جدال با مشکلات و غلیه بر آن در چشمانشان موج می زند.
خانم آذری با قدردانی از کمک های کمیته امداد بویژه مدیرکل این نهاد در استان گلستان به دلیل اهدای برخی لوازم خانه در یک سال گذشته، می گوید: خانه ای که این نهاد برای ما احداث کرده بود تا سال گذشته درمجموع چهار سال کل مبلغ مستمری کمیته بابت اقساط آن کسر می شد اما به دستور مدیر کل که شخصا از وضعیت زندگی ما بازدید کرده بود، دیگر آن اقساط پرداخت نمی شود.
وی اضافه کرد: مدیرکل کمیته امداد همچنین دستور داد اقساطی که در سال های گذشته پرداخت شده است نیز به ما بر گردانند اما تاکنون این امر محقق نشده است که اگر محقق شود می توان با پول آن هزینه لوله کشی گاز را که چندی پیش به صورت امانی توسط پیمانکار برای ما انجام شده پرداخت و برخی اقلام زندگی ازجمله بخاری، فرش، تلویزیون و لباس برای بچه ها خریداری نماییم.
این مادر مهربان سپس به تلویزیون قدیمی 14 اینچ رنگی که گوشه ای از خانه روی جعبه ای چوبی گذاشته شده بود، اشاره کرد و گفت: این تلویزیون به جز یکی دو شبکه آنهم با کیفیت بسیار پایین، شبکه دیگه ای رو نمی گیره؟
هنوز حرف او تمام نشده بود که غلامرضا (پدر خانواده) با لکنت زبان حرف او را قطع کرد و گفت: تمام دلخوشی من که قادر به حرکت نیستم تماشای تلویزیون است که آن هم در روزهای ابری و بارانی هیچ تصویری نشان نمی دهد.
خانم آذری آهی کشید و در ادامه توضیح زندگی پر رنج خود گفت: الان با وجود اینکه لوله کشی گاز به صورت امانی انجام داده ایم اما برای دریافت کنتور گاز مجبور شدیم هزینه انشعاب پرداخت نماییم زیرا چند ماهی است با قطع سهمیه کمیته امداد، مددجویان خود باید هزینه انشعاب را بپردازند.
وی اضافه کرد: گرم کردن خانه و تامین آب گرم برای شستشو و استحمام بدون گاز سخت است و خدا برادر شوهرم را خیر دهد که با وجود مشکلات زندگی اش، به صورت موقتی فعلا از منزل خود یک انشعاب برای گرم شدن خانه به ما داده است ضمن اینکه هزینه انشعاب را نیز قرض داده تا هرچه سریعتر کنتور گاز ما نیز وصل شود.
همسر غلامرضا بار دیگر از توجه مدیرکل کمیته امداد به خانواده اش قدردانی کرد و گفت: تابستان امسال به دستور وی یک دستگاه کولر گازی دست دوم به خانواده من و برادر شوهر معلولم اهدا شد.
وی تنها خواسته اش را پیگیری و کمک به درمان همسر و برادر همسرش در تهران یا مشهد اعلام می کند و می گوید: اگر بشود پزشکان متخصص هم آنان را معاینه و نظر قطعی بدهند خیلی خوب می شد اما توانایی مالی خانواده اجازه اعزام آنان به تهران یا مشهد را نمی دهد.
خانم آذری رفع مشکلات و کمبودهای زندگی را از دیگر خواسته های خود بیان می کند و ابراز می دارد: من نمی توانم غلامرضا را درخانه تنها بگذارم و سر کار بروم چون تیمارکردن و مراقبت از او همیشگی و سخت است.
تسریع در واگذاری انشعاب گاز از دیگر خواسته های اعضای خانواده بارانی پور است تا گرما بخش روزهای سرد زندگی آنان باشد اگرچه بخشی از این سردی با محبت موجود بین اعضای خانواده کاهش یافته اما گرما بخشیدن به این خانواده و خانواده برادر شوهر معلولش نیاز به حمایت و پشتیبانی مالی و معنوی از آنان دارد.
برای اطلاع از وضعیت زندگی خدابخش بارانی پور دیگر برادر معلول این خانواده رفتیم که همسر و فرزندش حضور نداشتند و خود خدابخش نیز قادر به تکلم نبود اما به کمک عباس دیگر برادر این خانواده درخصوص اوضاع زندگی دو برادر معلولش سوال کردم.
عباس می گوید: زندگی این دو برادر معلولم شبیه به یکدیگر است و هر دو خانواده در رنج و سختی روزگار می گذارنند و مستمری یکصد هزار تومانی کمیته امداد و یارانه نقدی آنان هم جوابگوی نیازهای آنان نیست.
وی ادامه داد: پدر و مادرم و دیگر اعضای خانواده که خود نیز زندگی چندان خوبی نداریم و نیز برخی اهالی روستا بعضا کمک هایی به این دو برادر معلولم می کنند اما حقیقت آن است که این دو خانواده به کمک های بیشتری برای بهره مندی از حداقل زندگی نیاز دارند.
عباس اضافه کرد: هر کس زندگی آنان را می بیند به خوبی درک می کند که آنان از کمترین امکانات زندگی نیز بی بهره اند و اکنون تنها فرزند پسر خدابخش که 17 سال سن دارد از ناحیه پا دچار درد و کوتاهی پا شده است.
وی تصریح کرد: پزشکان منطقه می گویند، این معلولیت ها ژنتیکی است و درمانی ندارد اما من اعتقاد دارم علم پزشکی ایران می تواند جلوی این معلولیت ها را بگیرد اما برای رفتن پیش پزشکان فوق تخصص در تهران یا مشهد و تامین هزینه های درمانی آنان با وضعیت نا مناسب مالی خانواده، شدیدا نیاز به کمک خیرین داریم.
به نظر می رسد، درشرایط اقتصادی امروز که بسیاری از خانواده های جامعه ما که از نعمت سلامتی نیز بهره مند هستند و درتامین مخارج زندگی خود با مشکلاتی مواجه اند، دستگیری از خانواده هایی که خدابخش و غلامرضا بارانی پور، تنها نمونه هایی از آنها هستند که رنج معلولیت و محرومیت را با هم دارند نیاز به حمایت خیرین و نهادهای دولتی دارد./ايرنا

دیدگاه‌ها  

+4 #1 یونس 1394-12-19 13:33
با سلام بنده به شخصه آنقدر توان مالی ندارم که تمام هزینه های این خانواده را بدهم ولی ای کاش داشتم ولی به هر حال شماره حسابی و یا جایی را معرفی کنید تا به قدر توان کمکی کرده باشیم .
با تشکر
یا ا... تمام بیماران را شفا و سلامتی عنایت بفرما .
نقل قول کردن

نوشتن دیدگاه

مخاطبان گرامی، برای انتشار نظرات لطفا نکات زیر را رعایت فرمایید:
- نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
- نظرات حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های اسلامی منتشر نمی‌شود.
- نظرات بعد از ویرایش ارسال می‌شود.


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

 

ترکمن سسی

turkmensesi

تبلیغ

 

نوین وب گستر