ترکمن سسی - امان محمد خوجملی در یادداشتی با موضوع چگونگی نوشتن در کانال تلگرامی "فردای آزاد" از تجربیات شخصی خود در این موضوع می نویسد: کسی که بخواهد نویسنده بشود اول باید هر چه بیشتر مطالعه بکند و مطالعه به قصد یادگرفتن.
قبلاً در مورد نحوه یا چگونگی نوشتن در کامنتهای مختلف در بعضی گروهها یا پی وی های خصوصی جسته و گریخته توضیحاتی داده بودم. اما سئوالات متوالی و مکرر دوستان نشان می دهد نیاز به توضیحات بیشتر احساس می شود. اینها تجارب شخصی من است ممکن است هزار تا ایراد تویش باشد. اما آنچه من تجربه کردم نوشتن بدون آموختن و مطالعه ممکن نیست. البته آموختن و یاد گرفتن از چهار راه ممکن است. خواندن و دیدن و شنیدن و لمس کردن. من لمس کردن را زیاد تجربه نکردم بیشتر با خواندن یاد گرفتم اگر آموخته هایم چیز به درد بخوری باشد.
کسی که بخواهد نویسنده بشود اول باید هر چه بیشتر مطالعه بکند و مطالعه به قصد یادگرفتن. می تواند از قسمتهای مهم کتاب یا مجله یا روزنامه یا سخنرانی یا مصاحبه یا هر چیز که برایش جالب است و تازگی دارد فیش بگیرد و در جای خوب نگه دارد گاه گاهی مرور کند. مطالعه در همه زمینه ها خوب نیست چون ما عمر و توان زیادی نداریم که در همه رشته ها بتوانیم یاد بگیریم. ما باید یک رشته را انتخاب کنیم و بیشتر وقت خودمان را برای آن صرف بکنیم و در یک رشته صاحب نظر شناخته بشویم بهتر است. مثلاً سیاست را انتخاب می کنیم در این زمینه بیشتر مطالعه می کنیم. و در کنار آن حتماً باید کم و بیش از اقتصاد و علوم اجتماعی و فرهنگ اطلاعات عمومی داشته باشیم. هر چه از رشته ها و عرصه های بیشتری اطلاع داشته باشیم بهتر است ولی وقت و توان خودمان را هم باید در نظر بگیریم. در عصر انفجار اطلاعات و دانش گزینش نکنیم در درون آن غرق می شویم یا دیوانه می شویم و نمی توانیم چیزی یاد بگیریم.
تقسیم و طبقه بندی به تشخیص و یاد گیری انسان بیشتر کمک می کند. من در کامپیوتر خودم حدود صد تا تقسیم بندی داریم. در مورد زنان حدود ده تا تقسیم بندی دارم. مثلاً مشکلات زنان در مورد حقوق و طلاق و ازدواج و خودکشی و حجاب و خشونت چیست و.... مقالاتی که در این زمینه ها نوشته شده است را به صورت طبقه بندی شده نگه می دارم و گاهگاهی می خوانم و مرور می کنم و همچنین در سایر موضوعات طبقه بندی شده. برای نوشتن ذهن انسان باید آزاد باشد اگر ذهن گرفتار تعلقات مادی شود نمی تواند خلاقیت از خود بروز دهد.
چند وقت پیش یکی از روزنامه نگاران گفته بود حدود شش هزار جلد از کتابهای خود را به یک کتاب خانه هدیه کرده است. معلوم می شود که این مقدار کتاب خوانده است. بعد من مطالعات 30 ساله خودم را اعم از کتاب و مجله و روزنامه و پی دی اف و سایر مطالعات اینترنتی را حساب کردم حدود 1000 جلد کتاب 200 صفحه ای می شود. اگر این 200000 صفحه را به روزهای 30 سال تقسیم بکنیم روزانه کمتر از 20 صفحه می شود. ما با این مقدار مطالعات فقط یک آدم معمولی محسوب می شویم و کسی در روی نوشته ها یا سخنان ما حساب باز نمی کند. کسی که بخواهد به یک شخصیت تراز اول تبدیل شود باید به مدت 30 سال روزانه 100 صفحه کتاب بخواند و بیاموزد. گاهی اوقات لازم است انسان به جای اینکه ده کتاب بخواند یک کتاب خوب را ده بار بخواند و رویش فکر بکند. البه فکر کردن آسان نیست. یک ساعت فکر و اندیشه مشکل تر از ده ساعت مطالعه است اما نتیجه اش ماندگار است.
وقتی مطالعات آدم به حدی رسید اینها مطالعات پیشین محسوب می شود و بعد ذهن انسان با مطالعات پسین چهار جور بر خورد می کند. یا در ذهن آدم سئوال ایجاد می شود یا ذهن تعجب می کنم یا خوشحال می شود یا ناراحت و عصبانی می شود. یعنی ذهن شما اینجا بی طرف نیست فوری موضع گیری می کند. اینها نشانه پیشرفت است و انسان می تواند بعد از این مرحله دست به قلم ببرد. یا به قول یکی از اندیشمندان معلومات پسین با معلومات پیشین سه جور بر خورد می کند. یا تایید می کند یا تکذیب می کند یا تنگ و فراخ می کند.
برای نوشتن، خبر و گزارش و تحلیل و موضع گیری و مصاحبه و سخنرانی و مناظره و بحث و جدل دیگران لازم است. نویسنده باید خودش بگردد پیدا بکند و در اینترنت فراوان است. کار من گردش در اینترنت است البته گزینش شده در سه چهار مورد.
در آموختن و یاد گرفتن فارغ التحصیلی معنا ندارد. از لحد تا گور دانش بجوی. ما از اول تولد تا زمان مرگ باید دنبال دانش باشیم و مطالعه کنیم. ما باید همیشه در راه باشیم به مقصد رسیدن معنا ندارد. اگر کسی بگوید به مقصد رسیدم و فارغ التحصیل شدم اشتباه می کند و نشانه نادانی است. آدم عاقل هیچ وقت از دانش سیر نمی شود. همیشه انگیزه و تشنگی و هدفدار بودن در نویسنده باید موج بزند.
دیدگاهها