ترکمن سسی - ارازبخت پرسور - نام بزرگترین رودخانه گلستان را یدک می کشد اما نام و آوازه دیرین را ندارد. روزگاری خروشان بود و پربرکت و اما دستکاری های بشر او را به نهری فصلی بدل کرده است.
از کوه های اطراف بجنورد سرچشمه می گیرد و باعجله سوی گلستان و دیار صحرا روان می شود. راه سخت و دور و دراز حدود ۲۵۰ کیلومتری را زمزمه کنان طی میکند تا در آغوش خزر آرام گیرد.
در طول مسیرش برای اهالی شهرها و روستاها آب سالم، هوای مطبوع، غذا و توقای های سرسبز و مهم تر از همه آرامش به ارمغان می آورد. مردمان با او انس دیرین دارند. با او زندگی می کنند و خاطرات تلخ و شیرین دارند. شاعران صحرا شعرها درباره اش گفته اند.
این رودخانه زیبا، مهربان و سخاوتمند، اما گاهی آرام و قرار از کف می دهد و خشم می گیرد و شهرها و روستاها را به هم می ریزد. هنوز پرپیچ و خم است اما آن زیبایی، شوکت و برکت گذشته را ندارد. اکنون نحیف و بی رمق است. آیا کسی هست صدای خاموش او را بشنود؟
رودخانه گرگان چند دهه قبل تنها منبع آب شرب روستاهای کنارش بود. مردمان صحرا هنوز طعم آب نه چندان صاف و آب خنک چشمه های اطراف آن را زیر زبان شان احساس می کنند. بوی تازه توقای ها و علفزارهای اطراف رود گرگان هنوز آشناست. صدای پمپ های آب کشاورزی و سروصدای غورباغه ها در خلوت شبانه هنوز در گوش اهالی طنین انداز است.
تاکنون سه سد در همین گلستان بر رویش ساختند. اکنون از آن آب فراوان و طغیانش خبری نیست. زباله ها و فاضلاب شهری در رودخانه گرگان جریان دارد. بسترش لجن و لجن زار شده است.
به هرحال بخش های مختلف در زندگی درهم تنیده و به یکدیگر مرتبط اند. حال ناخوش طبیعت انسان را ناخوش می کند. حال و روز ناخوش رودخانه گرگان، زندگی، اقتصاد و معیشت کشاورزان و دامداران صحرا را سخت کرده است.
کارشناسان می گویند خشک شدن رودخانه ها پیامدهای زیادی دارد و بخش کوچکی از آن را درک می کنیم. بسیاری با ادامه دستکاری های نسنجیده در طبیعت نا موافق اند. می گویند وقتی چیزی به دست می آوریم بنگریم که به ازای آن از چه گذشته ایم. آیا فکر می کنیم که آنچه از این سدها به دست آورده ایم با آنچه داریم از دست می دهیم بیشتر است؟
قبل از خاطره شدن این میراث طبیعی، برای حیات دوباره آن کاری بکنیم.
دیدگاهها