ترکمن سسی - ارازبخت پرسور - عصر جمعه هوا صاف و آرام است، مثل آرامش قبل از طوفان. توده ابر مانندی، در افق های دور در شمال روستا پیداست. انگار ساکن و بی حرکت است، اما آرام و بیصدا نزدیک و نزدیک تر می شود.
با حسی آمیخته با دلهره و تعجب این صحنه را نگاه می کنم. سگ همسایه پارس می کند، شاخ و برگ درختان نیز بیقرار می شود. هوا ناگهان سرد و تیره می شود. "چانگ توزان گلیار" اهالی در و پنجره ها را با عجله می بندند.
لحظاتی بعد طوفان گرد و خاک با غرش از گوشه روستا وارد می شود. در چند لحظه همه جا زرد و تاریک می شود. انگار شب ساعتی زودتر فرا رسیده! اکنون هیبت و قدرت آن توده آرام آشکار است.
همه به تکاپو می افتند. بچه های بازی پراکنده و هراسان سمت خانه ها می دوند. طوفان در چند دقیقه مانند مه غلیظی به سرعت تمام روستا را در برمی گیرد. چند قدم آن طرف تر دیده نمی شود. طوفان انگار می خواهد بام حلبی خانه ها را بلند کند و با خود ببرد. سر و صدای حلب ها در دیگر صداها قاطی و هم چیز درهم و برهم می شود. مثل صحنه های آخرالزمانی در فیلم های ترسناک!
یکی از اهالی که هم اکنون از سه راهی روستا برگشته، آشفته می گوید کامیونها و ماشین های روی جاده داشلی برون همه جفت چراغ های خطر را روشن کرده و کناری کشیده اند. نمی توانند حرکت کنند.
طوفان گردوخاک عصر جمعه، سریع وارد گوشی ها نیز می شود. بحث های کاربران داغ است. کاشت درخت، مقابله با ریزگردها، دخالت های نادرست انسان بر طبیعت و ...
یکی می نویسد خوش به حال کارواش ها!
تابحال در عمرم چنین صحنه ای ندیده ام!
این میهمان ناخوانده از ترکمنستان بلند شده آمده سمت ما!
صبح روز بعد، یکی با دیدن خاک هایی که بر روی ماشین ها نشسته می گوید: انگار ماشین ها از جنگ برگشتن! روی همه سطوح لایه ای ضخیم از خاک نشسته و مردم در حال شستن و تمییز کردن ایوان خانه هایشان هستند.
راستی، تدابیر متولیان امر برای مدیریت بحران ریزگردها تاکنون نتایج ملموسی نداشته و مردم همچنان از آن رنج می برند. آیا دیدن این صحنه ها دیگر برایمان عادی خواهد بود؟! ...
مقابله با پدیده ریزگردها بیش از هرزمانی به مشارکت و همراهی عموم شهروندان نیاز دارد و نیمه شمالی گلستان به شدت نیازمند درختکاری ...
ارازبخت پرسور
دیدگاهها